مردی از تبار سیاوش – زندگینامه داستانی میرزا کوچک جنگلی

مردی از تبار سیاوش – زندگینامه داستانی میرزا کوچک جنگلی

نویسنده: نیلوفر مالک

یک لحظه قلبش تیر کشید. دلش برای پدر تنگ شده بود. پدر همیشه برایش شاهنامه می‌خواند. برای همه بچه‌ها می‌خواند اما او از همه بیشتر لذت می‌برد. بچه‌های دیگر گاهی حوصله‌شان سر می‌رفت و پی بازیشان می‌رفتند اما او تا وقتی پدر می‌خواند کنارش می‌نشست و گوش می‌داد. داستان سیاوش را از همه قصه‌های شاهنامه بیشتر دوست داشت.

در گوراب زرمیخ هم بعضی شبها وقتی همه جا را امن و امان می‌دید با دوستان جنگلی‌اش دور اتش می‌نشستند و شاهنامه می‌خواندند و او باز هم داستان سیاوش را بیشتر دوست داشت. همه را از بر بود.