دسته بندی مطالب

گفتگوی مهر با مصطفی جمشیدی؛ توطئه سکوت گریبان نویسنده ایرانی را گرفته است/ روایت مرگ یک آرمان

۲۰ فروردین ۱۳۹۶ اطلاعیه ها

Mostafa .Jamshidiمصطفی جمشیدی خالق رمان «کتاب زندیق» می‌گوید نخبگان و استعدادهایی که بعد از انقلاب وظیفه شکافتن تاریخ را داشتند دچار خوابی عمیق، غفلت‌زندگی و توطئه سکوت شدند.
خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: «کتاب زندیق» عنوان اثری داستانی است از مصطفی جمشیدی که روایتی خلاقانه از سرگذشت ایرانیان در جریان قحطی پس از جنگ اول جهانی و مهاجرت آن‌ها به آذربایجان و گرجستان شوروی سابق را روایت می‌کند.
جمشیدی به تازگی مجلدی دوم برای این رمان تالیف کرده و با انضمام آن به بخش اول، رمانی دو بخشی اما در یک جلد را پدید آورده است.
به مناسبت انتشار این کتاب از سوی انتشارات علمی و فرهنگی با این نویسنده به گفتگو نشستیم:
* مهمترین ویژگی رمان «زندیق» به باور من مقطع تاریخی روایت آن است. مقطعی که جز ادبیات آن به هم به اندازه بسیار کم، هیچ کدام از بخش‌های دیگر فرهنگی تمایل به واکاوی جدی در آن نشان نداده‌اند. پس می‌خواهم سوالم را از همین‌جا شروع کنم و اینکه شما چطور و چگونه به انتخاب این مقطع برای نوشتن رمان رسیدید؟
اگر بخواهم خیلی شعاری جواب بدهم باید بگویم که من این مقطع را انتخاب نکردم بلکه این بخش از تاریخ بود که من را طلبید و انتخاب کرد. بیشتر این اتفاق برای من یک جنبه شخصی داشت. وقتی پدرم به رحمت خدا رفت، در لحظه دفن او برای من یک اتفاق قدسی رخ داد. پدربزرگ من پدرم و یک فرزند دیگر خود را در دو سالگی به دلایلی ول می‌کند و می‌رود که بعدها فهمیدم شخصی بود و ربطی به حزب پیشه‌وری و اینها و رابطه‌اش با آن‌ها هم نداشته است. پدر بزرگ من در زمره مهاجرین ایرانی بود که در اثر گرسنگی و قحطی در آن مقطع تاریخی سرزمین خود را رها می‌کند و به سمت باکو و تفلیس می‌رود. آن‌ها دنبال نوعی آرمان بودند و فکر می‌کردند جایی هست که بتواند برایشان عادت‌ها را بشکند و زندگی تازه‌ای رقم بزند. آن‌ها دنبال نوعی آزادی و رها شدن از قیودات خاص بودند. فکر می‌کردند به سمت سرزمینی موعود می‌روند که در آن از فقر و ظلم و گرسنگی خبری نیست. این مساله هم به آن دامن زد. در زمان دفن پدرم تلنگری در من زده شد که باید آن بخش از تاریخ که در باکو و تفلیس و آن منطقه برای ما رخ داده است را روایت کنم.
* و همین مساله ذهن شما را به اصطلاح قلقلک داد که باید چیزی در این زمینه نوشت؟
بله. وقایعی مثل همین و البته مرگ گسترده در ایران بر اثر قحطی در همان سال‌ها و البته مهاجرت گسترده ایرانی‌ها دستمایه خوبی است برای روایت داستان. این اتفاقی است که در همه دنیا رخ می‌دهد. مثلا موراکامی هم در رمان اخیر خود به سراغ وقایع جنگ کشورش با چین رفته است. وقایع اجتماعی مثل جنگ و قحطی و مهاجرت این ظرفیت را دارند که شخصیت‌هایی را برای رمان خلق کنند.
در زندیق اما من دنبال خلق یک شخصیت صرفا تخت نبودم. شخصیت آدم‌ها در کنار یک پدیده به اسم قحطی و گرسنگی، برای من جنبه سورئال پیدا کرده بود. من کتاب را با رئالیزیم شروع می‌کنم اما در ادامه چند شخصیت رمان وارد سفری اودیسه‌وار و سورئال می‌شوند که به آن یوتوپیایی که گفتم برسند.
* من هم حس کردم که رمان شما یک روایت تاریخی صرف نیست و شما هم با نقطه نگاه و ایدئولوژی خاص فکری نسبت به این رویداد تاریخی به نوشتن داستانی پیرامونش وارد شده‌اید. مهمترین شاهد مثالم هم برای این مساله همان تغییر نام افراد بود که در ابتدای رمان شاهدیم. یعنی افرادی که برای تغییر کردن اسمشان را به اسمی غیرایرانی و در حقیقت روسی تغییر می‌دهند و در برزخی زندگی می‌کنند میان ایران و روسیه که نه ایران است نه روسیه. این استحاله شاید یکی از مهمترین کلیدهایی است که شما در رمان به مخاطب می‌دهید.
داستان از جایی شروع می‌شود که تلقی آدم‌ها از جهان موعودشان شکسته می‌شود و باور و ایمانشان به ضد آن مبدل می‌شود. وقتی آدم چشم باز کند و ببیند که آنجایی که سرزمین موعودش می‌دانسته در واقع آنگونه نیست، رنج برایش معنی پیدا می‌کند.
من به همین خاطر اسم فصل‌های رمان را هم «رنج» گذاشتم. وقتی باورهای ما دچار نقصان شود تازه اعوجاج و نقصان و تلاطم‌های آدم شروع می‌شود. و رنج آدم‌ها نسبت به تقدیر و ناشکیبایی در مقابلش شروع می‌شود، بیگانه‌ها و سرزمین‌هایشان چهره واقعی خود را به رخشان می‌کشند و آن‌ها خود را لایق آن نمی‌بییند. در نهایت هم شاهدیم که آدم‌هایی که آرمانشان استثمارستیزی بوده به آلت دست آن مبدل می‌شوند.
* آقای جمشیدی شما در این رمان به عنوان نویسنده دغدغه تاریخ و رنج تاریخی مردم ایران را دارید و یا دوست داشته‌اید در مقام یک سیاست‌مدار به تصمیم و نتیجه‌گیری برسید؟ در واقع خودتان تنها روایت‌گری را پسندیدید یا اینکه بیش از روایت فکر کردید که می‌توانید نسخه‌ای هم برای عبرت از این تاریخ بپیچید.
بگذارید اینگونه پاسخ دهم که ما از سال ۱۹۱۷ در ایران با یک گرسنگی و قحطی مواجهیم که در ادامه به وضعیت متفقین و اشغال ایران منتهی می‌شود. آن‌ها غله ما را می‌خرند و بیماری‌ هم در ایران شیوع پیدا می‌کند. برای یک نویسنده که ملت و کشورش را دوست دارد چرا باید نسبت به این گذشته تلخ خودش موضعی نداشته باشد.
اگر ساکت باشد شک نکنید که او هم دچار تهاجمی مرموز شده است. ما در این تاریخ هرگز در یک موقعیت منصفانه نبوده‌ایم. سوال من این است که چرا نسل ما و نویسنده امروز ما نسبت به این مساله بی‌تفاوت هستند و کاری نمی‌کنند. چرا این ظلم بزرگ را خودمان در دست فراموشی قرار داده‌ایم؟
* پاسخ خودتان به این سوال چیست؟
به باورم ما در یک خواب عجیبی اسیر شده‌ایم. یک غفلت‌زدگی. بعد از انقلاب اسلامی نخبگان و استعدادهایی که وظیفه شکافتن تاریخ را داشتند کارشان را درست انجام ندادند. آن‌ها هم دچار توطئه سکوت شدند. بسیاری از آثار نویسندگان هم در اثر همین توطئه یا آثارشان رنگ و بوی دیگری گرفت و یا اصلا نائل به خلق اثر نشدند بی آنکه حتی بدانند.
* این توطئه را چه کسی دامن می‌زند؟
این رفتاری است که ناشی از انتخاب آدم‌هاست. من فکر نمی‌کنم نظام یا سیستمی آن را دامن بزند. سرآمدان هنر رمان در یک قرن گذشته ایران افرادی بودند که وقتی به اروپا رسیدند که مثلا جویس، پروست و کافکا فضایی از پوچ‌گرایی و یاس را رواج می‌دادند، یاسی که کشته شدن ۵۰ میلیون انسان در دو جنگ جهانی آن را خلق می‌کرد و به تبع نخبگان ایرانی که به آن‌ها به جریان مدرن ادبیات دنیا آشنا شدند هم گرایش به انفعال پیدا می‌کنند به جای گرایش به جستن تاریخ و نقاط کور آن.
* شما از سه نویسنده مشهور اروپا یاد کردید. اندیشه وگرایش آن‌ها ناشی از موقعیت و زیست سیاسی و اجتماعی آن‌هاست. چگونه است که نویسنده و روشنفکر ایرانی اندیشه‌اش را به قول شما وامدار زیست سیاسی و اجتماعی خود نکرده و متمایل به آن‌ها می‌شود. یعنی چرا به جای گرایش به اینکه «چگونه باید اندیشید» گرایش به اینکه «دیگران چه می‌اندیشند» رواج پیدا می‌کند؟
من فریبندگی زبان و موج تجددطلبی را در این زمینه بی‌تاثیر نمی‌دانم و نیز پیشرفت تکنیکال غرب و تمدنش که برای آن‌ها بسیار جذاب بوده است. غرب در آن مقطع تاریخ پرشدت و حدتی دارد و روشنفکرانش در این کوران به بی‌معنایی متمایل می‌شوند و حتی یکی‌شان یعنی نیچه مدعی می‌شود خدا مرده است چون ما آن را کشته‌ایم. جالب است بگویم نه تنها ما که خود غرب هم امروز به همین آسیب ستیهنده نبودن دچار است. این نسیان، گویی جزئی از ذات بشر شده است.
* به کتاب برگردیم. چرا رمان شما نسخه دومی داشت؟ چرا حس کردید باید ادامه پیدا کند؟
بعد از انتشار کتاب بود که حس کردم روایت من ناتمام مانده و باید ادامه‌ای می‌داشت. در آن موقع فیلم «یتیم‌خانه ایران» نیز اکران شده بود. البته من درباره این اثر ادعایی ندارم ولی حس کردم سینما به سمت نوعی اقتباس پنهان رفته است. فیلم‌ساز نگاهی می‌اندازد اما مناسبات حرفه‌ای را رعایت نمی‌کند. این من را به این رساند که باید فکر موجود در این کتاب را بازتر کنم و برخی شخصیت‌ها را توسعه دهم.
از سوی دیگر صحنه پرقدرت مواجهه سروان با بردار کشته‌شده‌اش روی اسب در رمان اول، ایجاب می‌کرد که باید داستان پی‌جویی شود.
* برای این روایت کتاب دیگری هم در راه است؟
نه. البته تاریخ جولانگاه نویسنده است. شاید نویسنده دیگری درباره این بخش از تاریخ حرف دیگری برای گفتن داشته باشد. البته کار هنر صرفا تاریخ‌پردازی نیست. امروز در ادبیات و به ویژه سینما واقعیت‌گرایی به شکل بدی یقه همه را گرفته و انگار فراموش شده که عنصر مفقوده هنر تخیل هنرمند است.

پیام تسلیت دکتر محمد سرشار به مناسبت درگذشت استاد عباس براتی پور

۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
  دیروز مراسم تشییع مرحوم استاد عباس براتی‌پور با حضور علاقمندان ایشان در حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد. استاد براتی‌پور ۸۰ ساله بود...

آیین همدلی منیژه آرمین

۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
  آیین همدلی مراسم آیین همدلی روز یکشنبه ۱۴ اسفند ماه با حضور برخی از اعضای هیئت مدیره انجمن قلم در فضای هنرمندانه آثار...

اعضای جدید

۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
  اخبار انجمن قلم طی بررسی رزومه و مصاحبه نهایی که توسط هیئت موسس صورت گرفت، عضویت افراد زیر در انجمن قلم پذیرفته شد....

آیین همدلی “استاد عباس براتی پور”

۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
  آیین همدلی مراسم تجلیل از استاد عباسعلی براتی‌پور روز یکشنبه ۱۶بهمن ماه با حضور اعضای هیئت موسس، هیئت مدیره انجمن قلم و نماینده...

معرفی کتاب “دفاع بدون شلیک”

۱۹ دی ۱۴۰۱
  معرفی: دفاع بدون شلیک نویسنده: حسین علی ساسانی انتشارات: انجمن قلم ایرانیان امروز سال انتشار: ۱۴۰۱ تعداد صفحات: ۱۳۲ صفحه کتاب دفاع بدون...

معرفی کتاب تب خشکسالی به قلم علی الله سلیمی

۱۵ دی ۱۴۰۱
  «تب خشک‌سالی» به کتابفروشی‌ها رسید علی الله سلیمی در کتاب جدید خود داستانی با موضوع تغییرات اقلیمی و رابطه انسان و طبیعت را...

فراخوان بیست و یکمین دورۀ جشنواره قلم زرین

۱۴ دی ۱۴۰۱
  به نام خداوندگار کتاب و قلم     فراخوان بیست و یکمین دوره جشنواره قلم زرین   انجمن قلم ایران، با استعانت از...

دبیر جشنواره “قلم زرین” معرفی شد

۱۰ دی ۱۴۰۱
      با تصویب هیات مدیره انجمن قلم ایران ، «حمید هنرجو» دبیر بیست و یکمین دوره جشنواره قلم زرین شد. سید احمد...