دسته بندی مطالب

نقد جمعی “زنی با کفشهای مردانه” نوشته محمدعلی گودینی با مدیریت محمدرضا سرشار

بسم الله الرحمن الرحیم
مطالب مطرح شده در جلسه نقد رمان “زنی با کفشهای مردانه” نوشته محمدعلی گودینی

 

توسط محمدرضا سرشار:
فواید نقد ادبی:
نقد هر اثر ادبی دست کم دو فایده برای نویسنده اثر دارد: ۱-آشنا شدن مخاطبان با کتاب ۲- ماندگار شدن اثر در تاریخ ادبیات.
نویسنده عاقل باید جامعه را برای نقد اثر خود تحریک کند.

اشتباهات رایج در نقد:
۱-فقدان ساختار در نقدهای ادبی: منتقد چه بسا درباره همه اجزای اثر به صورت پراکنده صحبت کند و همه ایرادهای آن را هم بیان کند در حالی که نقدش فاقد ساختار باشد. نقد درست باید مانند خود اثر مورد نقد، ساختارمند باشد.
۲-توانا نبودن هر نویسنده ای بر نقد ادبی: این تصور که هر نویسنده ای می تواند منتقد آثار دیگران هم باشد، درست نیست. نویسندگی مقوله ای جدای از نقد ادبی است. لزوماً هر نویسنده ای منتقد نیست. زیرا نوشتن از مقوله تخیل، ترکیب و خلاقیت است. در حالی که نقد از مقوله تجزیه و تحلیل است و برای انجام آن به ذهن دقیق، منطقی و دانش ادبی بسیار نیاز است. البته ممکن است توانایی نقد و نویسندگی در برخی افراد با هم وجود داشته باشد؛ و این برای او فضیلت محسوب می شود. اما اگر نویسنده ای توانایی نقد نداشته باشد، نقصانی برای او محسوب نمی شود.
شیوه نقد ما به این گونه است که مانند فرمالیستها ابتدا به دنبال عنصر غالب می گردیم و از همین نقطه وارد نقد داستان می شویم و بعد از پرداختن کافی به آن، به تدریج به عناصر کم اهمیت تر داستان می پردازیم.

درباره نویسنده
محمدعلی گودینی در سال ۱۳۳۵ در روستای گودین از توابع کنگاور _شهری در مرز استان همدان و کرمانشاه_ به دنیا آمد و از ۱۳ سالگی به تهران مهاجرت کرد و در این شهر ساکن شد. بعد از پیروزی انقلاب به صورت به نویسندگی روی آورد و تاکنون بالغ بر ۳۰ عنوان کتاب داستان برای نوجوانان و بزرگسالان به چاپ رسانده است. بعضی از آثار او در جشنواره های ادبی موفق به کسب جایزه شده است. آخرین سمت اجرایی او هفده سال کار در کارخانه قوه پارس بوده است و از فضای کارگری تجربه زیسته دارد.

فشرده قصه داستان
داستان از کارخانه ریسندگی و بافندگی پارس در جاده کرج در حومه تهران آغاز می شود و عمدتاً به بیان جریاناتی که از اواسط آبان ۵۷ تا سال ۷۰ یا ۷۱ در کارخانه می گذرد، می پردازد. صاحب کارخانه حاج غلامعلی بلور کویران از سرمایه داران قبل از انقلاب است که این کارخانه را تأسیس کرده و بعضی اعضای خانواده اش مانند فرانک قوزو و سیامک نیز با او در اداره کارخانه همکاری می کنند. کارخانه شعبه ای از یک شرکت چندملیتی است که مستر اینکنبرگ به نمایندگی از آن شرکت در آن حضور دارد. مستر اینکنبرگ قبل از پیروزی انقلاب اسلامی از ایران خارج می شود و با پیروزی انقلاب حاج بلور کویران نیز از ایران می رود. از خانواده کویران تنها سیامک در کارخانه باقی می ماند.
کارخانه با ر فتن مدیران سابق دچار مشکلات متعددی از جمله فقدان نقدینگی می شود. کارگران تصمیم می گیرند افرادی را در مسئولیتهای مختلف مدیریتی قرار دهند تا کارخانه به فعالیت خود ادامه دهد. بعد از مدتی کارخانه در اختیار سازمان صنایع ملی ایران قرار می گیرد و در طی این سالها از این سازمان، مدیران مختلفی برای آن فرستاده می شوند که هر کدام پس از مدتی خرابکاری در اثر ناواردی یا کارشکنی برخی جریانهای سیاسی کارگری در کارخانه یا سوئ استفاده شخصی یا برملا شدن گذشته شان از کارخانه می روند. یکی از مدیران در جبهه از ناحیه دست جانباز می شود و به جهادسازندگی می پیوندد. مدیر بعدی به دلیل مشکلات اخلاقی از مدیریت کارخانه کنار گذاشته می شود، یکی از مدیران عضو سازمان چریکی فداییان خلق بوده و برای ساواک جاسوسی می کرده است. در نهایت صاحب کارخانه با استخدام تعدادی وکیل موفق می شود کارخانه را از دولت پس بگیرد و سیامک و فرانک و شوهرش _که قبلاراننده مستر اینکنبرگ بوده_ به کارخانه باز می گردند. نمادهای انقلابی موجود در کارخانه از جمله عکس امام را محو می کنند و همه کارگران را بازخرید می کنند. مهندسی ایتالیایی به کارخانه آورده می شود و گفته می شود کارخانه در حال تغییر و تحول است.
در کارخانه طیفهای فکری مختلفی از کارگران حضور دارند: سلطنت طلبها، مارکسیستها، توده ای ها، ملیگراها و گروهی از کارگران انقلابی که در رأس آنها شخصی به نام مولا قرار دارد. جمع انقلابی ها شورای اسلامی کار و کانون توحیدی را تشکیل می دهند و رابط کارخانه و وزارت کار و سازمان تأمین اجتماعی و شورای کار کارخانه های همجوار دیگر و همچنین نماینده کارگران می شوند. با شروع جنگ پایگاه بسیج را ایجاد می کنند و به جبهه می روند.
در نهایت تنها رفیق طیار توده ای و چند نفر دیگر باقی می مانند که با هر جریانی همراهی می کنند. زمانه انقلاب عوض شده، مدیران فاسد در رأس کار قرار گرفته اند و افرادی رده بالا از دولت خدمتکار نیز با آنان تبانی و همکاری دارند.

نقد درون مایه
عنصر غالب اثر درون مایه است. درونمایه اصلی نیز این است که، هر رژیمی که با هر عنوانی روی کار بیاید در نهایت، نه فقط بهبودی در اوضاع کاری و زندگی کارگران حاصل نمی شود بلکه چه بسا شرایط آنها را از آنچه بود، بدتر کند.
یکی از درونمایه فرعی داستان نیز این است که، نگاه همه حکومتها به کارگر، ابزاری است. حتی در حالی که کارگران بیشترین فداکاری را در روی کارآمدن یا تثبیت یک حکومت انجام می دهند، پس از مدت کوتاهی، عده ای افراد فرصت طلب یا انقلابیون استحاله شده بعد از آنکه بدون تحمل هیچ سختی ای در راه انقلاب به منافع شخصی خود رسیدند علاقه ای به سرنوشت کارگران نشان نمی دهند و هیچ امیدی برای آنان باقی نمی گذارند.
البته به نظر می رسد نویسنده در فصل آخر متوجه شده که در این زمینه تند رفته؛ و برای تعیل این درونمایه ها، افرادی مثل خانم فخارزاده و علی داد را وارد می کند تا از انقلاب دفاع کنند (از جمله با نظیره سازی ای که از طریق طرح موضوع میدالن امام حسین و میدان انقلاب انجام می دهد). اما از آنجا که در واقع این شخصیتهای اصلی داستان هستند که ارزشهای نویسنده را نمایندگی می کنند، سخنان نتهایی آنان _خاصه مولا_ و فضای کلی تیره و یاس آلود داستان عملا امیدی باقی نمی گذارد. لذا حرفهای انتهای فخارزاده و علی داد به تعارفی شبیه می شود که صرفا قصد دارد از شدت تیرگی و فضای یأس آلود داستان کم کند. که البته نمی تواند. و چیزی که در نهایت در ذهن مخاطب می ماند، ناامیدی است.
به همین سبب نیز از نظر درون مایه داستان، قابل نقد جدی است. نخست اینکه در داستان اصالت به حقوق صنفی داده می شود و نه آرمانها و عقاید. در اواخر داستان، مولا در واقع می گوید که، ای کارگران ایران، صرف نظر از هر نوع عقیده و تفکری که دارید، برای احقاق حقوق صنفی خود متحد شوید.
بخش زیادی از اثر با بحث ها و جدلهای سیاسی کم جان و نه چندان عمیق می گذرد. اما کمبود بزرگ اثر این است که انقلاب یک نماینده توانا که بتواند به شبهات مطرح شده توسط مخالفانش پاسخ محکم بدهد ندارد.
آرمانهای کارگران در این داستان نازل و سطحی است. آنان فقط دو آرمان دارد:ملغی شدن اصل ۳۳ و بهبود وضع حقوق و معیشت. حتی آرمان افراد انقلابی نیز به همین دو محدود می شود. به شعارهای اصلی انقلاب که استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی است و پس از پیروزی انقلاب، حداقل اولی و دومی آن، محقق شده، هیچ توجهی نشده است.
یأس در داستان به اندازه ای است که حتی در جریان تحصن مقابل کارخانه، کارگری رو به قبله می کند و از خدا می خواهد که حق آنان را از ظالمان بگیرد. اما بلافاصله بعد از خارج شدن این جمله از دهانش ماشینی با او برخورد می کند؛ و کارگر در دم از دنیا می رود. به این هم اکتفا نمی شود: کارگران بعد از یک هفته که از عزاداری برای دوست متوفی خود برمی گردند و تصمیم به پایان دادن اعتصاب می گیرند، متوجه می شوند کارخانه دیگری هم که در نزدیکی آنها است، تعطیل و کارگران آن نیز، اخراج شده اند.

از نظر درونمایه، به بسیاری از رویدادهای مهم قبل و بعد از پیروزی انقلاب نیز پرداخته نشده است.
از میان نیروهای سیاسی و اجتماعی موجود در جامعه، از سلطنت طلبها و توده ای ها یاد می شود و به جنایات و خیانت های بسیار منافقین هیچ اشاره ای نمی شود. حتی زمانی که از بمب گذاری ها و شهادت همسر یکی از کارکنان کارخانه به تفصیل صحبت می شود، اینکه منافقین عامل بمب گذاری هستند، بیان نمی شود.
از میان وقایع مهم بعد از پیروزی انقلاب نه به رحلت امام و نه مراسم تشییع ایشان، که بزرگترین تشییع یک انسان در طول تاریخ است حتی اشاره نمی شود. و تنها به فتح خرمشهر اشاره کوچکی می شود. در بخش مربوط به قبل از انقلاب، رویدادهای مهم و شادی آفرینی مانند فرار شاه و ورود امام بیان نمی شود. البته اگر وقایع داستان از ابتدا تا انتها فقط در کارخانه رخ می داد _که از این نظر داستان فنی تر هم می شد_ این اشکال چندان وارد نبود. این در حالی است که داستان به صحنه هایی غیرضرور در خارج از کارخانه می پردازد. لذا می توانست به صحنه های مهم مربوط به انقلاب نیز بپردازد.
یکی از سوالات و ابهاماتی که مکرر از سوی مخالفان انقلاب مطرح می شود و بی پاسخ می ماند، این است که چرا هیچیک از مسئولان یا فرزندان مسئولین رده بالای نظام به جبهه نرفتند و شهید نشدند. در حالی که می شد به آنها پاسخ داد که اولا برخی از مسئولین سن یا جنسیت فرزندشان اقتضا نمی کرد به جبهه بروند. برخی دیگر فرزندشان در جبهه حضور داشت. مثلا رهبری هم خود و هم برخی فرزندانشان در جبهه حضور داشتند. عده ای از بزرگان در پیش از انقلاب دستگیر، شکنجه، تبعید یا شهید شدند. بسیاری از مسئولین رده بالا خود از جمله شهدای و جانبازان انقلاب شدند. کسانی مثل ۷۲ نفر شهدای هفتم تیر، رجایی و باهنر، مطهری، مفتح، آیت، … یا جانبازانی مثل آقای خامنه ای در آن زمان.

نقد ساختار داستان
ساختار داستان ساختار خاطره است.
از جمله ضعف های اصلی داستان فقدان تعلیق و فقدان قهرمان است.
قسمت اعظم پرداخت داستان گزارش گونه است. یکی از دلایل کم بودن جذابیت داستان همین گزارشی بودن ساختار و پرداخت اغلب آن است.
جدل های موجود در داستان هم آن قدر قوی نیست که به سهم خود بتواند ایجاد تعلیق و جذابیت کند.
یکی از دلایل خسته کننده شدن بخشهای قابل توجهی از داستان تعدد جدلها و گفتگوها و نیز سخنرانی هاست. مثلا بخشی از داستان شرح مقدمات، حواشی و خود سخنرانی مهندس آذین بخش است؛ که از اصل هم زاید است و چیزی را در داستان پیش نمی برد.

شخصیت پردازی در مورد اکثر افراد، حتی به اندازه اهمیت و نقشی که در داستان دارند، صورت نمی گیرد. اغلب هیچ توصیفی از چهره، اندام، لباس و حالات ظاهری یا درونی آنها نشده است. افراد فاقد شناسنامه، گذشته و خانواده هستند. سمت کارگران در کارخانه جز در سه چهار مورد معلوم نیست. به همین دلایل در حین مطاله داستان یا پس از اتمام آن، تصویری از افراد در ذهن مخاطب شکل نمی گیرد و او با آنها همذات پنداری نمی کند. تنها شخصیتی که نسبتا خوب به آن پرداخته شده، آمیرزاست.
این نکته هم که نویسنده زری نجاری را متناظر سیامک خان در پوشیدن کفش های مردانه قرار داده جالب است.
در بخشی از داستان _ بخش مربوط به سخنرانی آذین بخش، به ویژه آنجا که اشاره می کند مهندس فولاد برای روحیه دادن به رزمندگان به جبهه رفته_ طنز خوبی نهفته است. اما این طنز در بقیه بخش های اثر جاری نیست.

اسم داستان جالب است، اما با مسما نیست و کل داستان را در بر نمی گیرد.

زاویه دید دانای کل مطلق است اما نویسنده از همه ظرفیت این زاویه دید استفاده نمی کند. مثلا در مورد سیامک انتظار می رود داستان به خلوت او برود. که البته در این صورت، زن بودن سیامک مشخص می شد.
البته می شد دانای کل محدود به یک طرف را انتخاب کرد. مثلاً در جنگ ایران و عراق، زاویه دید، محدود به جبهه ایران باشد. ولی این داستان، وقتی به جبهه مخالف می رود و از خلوت آنها سخن می گوید، نشان ندادن زن بودن سیامک، مخفی کردن اطلاعات محسوب می شود.

نرخ دولتی دلار از ابتدا تا انتهای زمانی که داستان به آن تعلق دارد هفت تومان نبود و قیمت آن در طول زمان افزایش یافت.

نقاط ضعف زبانی داستان

در متن داستان ده غلط املایی وجود دارد:
– غائله، قائله نوشته شده است.
– انگشت شست،انگشت شصت نوشته شده است.
– برانکار، برانکاد نوشته شده است.
– مذاق، مزاق نوشته شده است.
– عنتر، انتر نوشته شده است.
– خرابکاری، خرابه کاری نوشته شده است.
– پز، پوز نوشته شده است.
– غش غش خندیدن، قش قش خندیدن نوشته شده است.
– توجیه، توجیح نوشته شده است
– فحش لغو، فحش لقو نوشته شده است.

عبارات نادرست:
– “کراوات زده”، «کراوات انداخته» نوشته شده است.
– «سگرمه های به هم ریخته» نوشته شده است. در حالی که سگرمه های در هم رفته درست است.
– « مف می کشد» نوشته شده است. مفش را بالا می کشد درست است.
– در داستان «پول بی زبان این ملت را ناز شست سبیل نداشته…» نوشته شده است. ناز شست سبیل درست نیست .
– نویسنده از قول خودش می گوید: «بقیه همکاران قیف می آیند.» در محاوره این اصطلاح استفاده می شود اما نویسنده نمی تواند در توصیف خودش از آن استفاده کند.
– «دودش چشم خودمان را می سوزاند» باید دودش به چشم خودمان می رود، می بود.
– «نگاه خیلی ها به شیربانی تحسین برانگیز شده است.» باید نگاه خیلی ها به شیربانی تحسین آمیز شده است، می بود.
و … موارد دیگر، که ذکرشان به درازا می کشد.

 

فراخوان بیست و دومین دورۀ جشنواره قلم زرین

۲ اسفند ۱۴۰۲
  فراخوان بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین انجمن قلم ایران خرسند است آغاز به کار بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین...

دبیر جشنواره “قلم زرین” معرفی شد

۹ بهمن ۱۴۰۲
  دبیر بیست و دومین دورۀ جشنواره قلم زرین معرفی شد. با تصویب هیأت مدیره انجمن قلم ایران ، «جواد کامور بخشایش» دبیر بیست...

بیانیه انجمن قلم ایران در محکومیت حادثه تروریستی کرمان

۱۷ دی ۱۴۰۲
————– 🔻 بیانیه انجمن قلم ایران در محکومیت حادثه تروریستی کرمان ————- به نام منتقم خون شهیدان «جنایتکاران سنگدل از هم اکنون آماج قطعی...

فراخوان سومین جشنواره ادبی فلسطین

۸ آذر ۱۴۰۲
  بسم الله الرحمن الرحیم —————- فراخوان سومین جشنواره ادبی فلسطین —————- مقام معظم رهبری: ما یقین داریم با ادامۀ مبارزات مردم مسلمان فلسطین...

بیانیه انجمن قلم ایران در حمایت از عملیات «طوفان الاقصی»

۱۷ مهر ۱۴۰۲
  بسم الله قاصم الجبارین «ما یقین داریم با ادامه‌ی مبارزات مردم مسلمان فلسطین و حمایت جهان اسلام، فلسطین به فضل الهی آزاد می‌شود...

جلسه مجمع عمومی سالیانه ۱۴۰۲

۱۳ مهر ۱۴۰۲
باسلام؛ به اطلاع می‌رساند: مجمع عمومی عادی(سالیانه) انجمن قلم ایران روز یکشنبه مورخ  ۲۳/۰۷/۱۴۰۲  از ساعت ۱۵ الی ۱۷ در محل سالن انجمن قلم...

اسامی برگزیدگان بیست و یکمین جایزه قلم زرین معرفی شدند

۲۰ تیر ۱۴۰۲
  اسامی برگزیدگان و شایسته تقدیر بیست و یکمین جایزه قلم زرین معرفی شدند: بخش نقد و پژوهش ادبی: شایسته تقدیر: گونه شناسی نثر...

بیانیه دبیر بیست یکمین جشنواره قلم زرین

۲۰ تیر ۱۴۰۲
  «به نام خداوند لوح و قلم» ن و القلم و مایسطرون سوگند به قلم و آنچه می‌نویسند سوره مبارک قلم آیه نخست بیانیه...