جدیدترین اثار شهاب ملت خواه

چشمه گلاب
این کتاب دربردارنده ۵۰ داستان کوتاه فارسی با عنوان های «شهاب بنفش» «رهایی» «مانیا» «دعوت» «دجله» «باران سیاه» «انتقام» و است داستان «چشمه گلاب» که وقایع رخ داده در آن یادآور عاشوراست روایتی است از مردی به نام «یارعلی» که در بیابان با دو تن از افراد قبیله به نام های «ماجد» و «محمود» برای یافتن آب راهی می شوند منطقه مین کاری شده است و آن ها که به تاریکی خورده اند راه را گم کرده اند و..
غزلنامه تابران
در غزلی از این کتاب می خوانیم:
شما ای بزرگان علم و ادب
که دارید گفتار نیکو به لب
بگویید شهنامه دیگری
کلامی که شیرین بود چون رطب
و یا چون گلستان سعدی ما
بیارید مجموعه ای بوالعجب
چو حافظ نیاید دگر شاعری
که اعصار او را کند منتخب
…
دریای نور
فیلمنامه بلند (زندگانی علامه محمدباقر مجلسی رحمه الله علیه)
آنیتا و فرشته باران
نویسنده در مورد این اثر خود در آغاز آن می نویسد : این داستان که شرح پیدایش آن خود قصه ای مفصل است و این اتفاق ۲۵ سال پیش از چاپ آن رخ داد، یکی از آرزوهای من برای تبدیل کردن به فیلمی فاخر و افتخارافرین در سینمای ایران بود که متاسفانه هرچند در آن سوی مرزها با روایت های فرهنگی خودشان چند نمونه سینمایی از آن تولید شد اما در اینجا این قصه در دایره تنگ نظری ها ماند تا امروز که با تمام وجودم به فرشته زندگی ام، تنها دختر عزیزم و دختران عزیزش تقدیم می کنم تا به همراه دو داستان فانتزی دیگر (شط رنج) و (ساسان و سوسن) یادگاری خواندنی از من در تداوم طرح هزار داستان برای بیان مفهوم پاکی و معصومیت و مادری باقی بماند..
شهد و شرنگ
کتاب حاضر مشتمل بر پنجاه داستانک از مجموعه «هزار داستان» است که در آن طنز و جدی و همه سبک ها و شیوه های ادبی و قصه نویسی درهم آمیخته و کنار هم قرار گرفته اند در داستان «صغری» می خوانیم ««صغری» یک رستم زن بود کمتر با کسی حرف می زد مگر برای انجام کاری برخلاف زن های وراج و آفتاب نشین ده و آن هایی که پای دار قالی آسمان وریسمان را به هم می بافتند هر روز ساعت ده صبح دامن گل دارش را روی شلوار مشکی می پوشید و چادر صد وصله را دور گردن گره می زد و سربند ابریشمی را دور سر می بست و در عین گرمای روز سوار دوچرخه اش می شد»
پسر هاجر و دختر همسایه
در فیلم نامه حاضر «اسماعیل» یکی از ایرانیان مقیم عراق است که به اجبار «ابوزکیه» ـ پدر نامزدش زکیه و یکی از نیروهای حزب بعث عراق ـ مجبور شد تا به جنگ علیه نیروهای ایران بپردازد او به هنگام جنگ سعی داشت تا در هیات اسیر خود را به نیروهای ایرانی بشناساند اما در همان حال مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به شهادت می رسدکمی پیش از شهادت فرمانده گردان بسیجی با نام محمد باقری ـ با اسماعیل گفت وگو می کند و اسماعیل خود را پسر هاجر و نامزد زکیه معرفی کرده و از محمد می خواهد تا به زکیه بگوید که چقدر دوستش دارد محمد نیز پس از به شهادت رسیدن اسماعیل برای این که رمز عملیات مخفی بماند لباس های او را به تن کرده و پلاکش را به گردن می آویزد اما در همان حال موج انفجار او را می گیرد این بار سرنوشت به گونه ای دیگر رقم می خورد مادر اسماعیل با مشاهده مجروحین جنگ پی می برد که فرزندش به شهادت رسیده است اما برای حمایت از نیروهای ایرانی پرستاری از محمد را برعهده می گیرد و این امر را از همسرش پنهان می دارد محمد پس از چندی تمام حقایق را بازگو می کند
پیام تسلیت دکتر محمد سرشار به مناسبت درگذشت استاد عباس براتی پور

دیروز مراسم تشییع مرحوم استاد عباس براتیپور با حضور علاقمندان ایشان در حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد. استاد براتیپور ۸۰ ساله بود...
آیین همدلی منیژه آرمین

آیین همدلی مراسم آیین همدلی روز یکشنبه ۱۴ اسفند ماه با حضور برخی از اعضای هیئت مدیره انجمن قلم در فضای هنرمندانه آثار...
اعضای جدید

اخبار انجمن قلم طی بررسی رزومه و مصاحبه نهایی که توسط هیئت موسس صورت گرفت، عضویت افراد زیر در انجمن قلم پذیرفته شد....
آیین همدلی “استاد عباس براتی پور”

آیین همدلی مراسم تجلیل از استاد عباسعلی براتیپور روز یکشنبه ۱۶بهمن ماه با حضور اعضای هیئت موسس، هیئت مدیره انجمن قلم و نماینده...
معرفی کتاب “دفاع بدون شلیک”

معرفی: دفاع بدون شلیک نویسنده: حسین علی ساسانی انتشارات: انجمن قلم ایرانیان امروز سال انتشار: ۱۴۰۱ تعداد صفحات: ۱۳۲ صفحه کتاب دفاع بدون...
معرفی کتاب تب خشکسالی به قلم علی الله سلیمی

«تب خشکسالی» به کتابفروشیها رسید علی الله سلیمی در کتاب جدید خود داستانی با موضوع تغییرات اقلیمی و رابطه انسان و طبیعت را...
فراخوان بیست و یکمین دورۀ جشنواره قلم زرین

به نام خداوندگار کتاب و قلم فراخوان بیست و یکمین دوره جشنواره قلم زرین انجمن قلم ایران، با استعانت از...
دبیر جشنواره “قلم زرین” معرفی شد

با تصویب هیات مدیره انجمن قلم ایران ، «حمید هنرجو» دبیر بیست و یکمین دوره جشنواره قلم زرین شد. سید احمد...