دسته بندی مطالب

روایت حماسه‌های قهرمانِ بی‌ادعا

۱۶ آذر ۱۴۰۰ اخبار
کتاب «نشانی از قهرمان بی‏‌نشان» خاطرات سردار شهید محمد قهرمان است که هیچ‏گاه به دنبال نام و نشان نبوده، در اذهان زنده می‌‏کند و به همگان درس ایثار و ازخودگذشتگی می‌دهد.
روایت حماسه‌های قهرمانِ بی‌ادعا
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- علی‌الله سلیمی: «خاطره‌نگاری براساس زندگی و حماسه آفرینی‌های رزمندگان دوران دفاع مقدس، یکی از بخش‌های پرطرفدار ادبیات دفاع مقدس است که در دهه‌های اخیر از رشد و اعتلای بالایی برخوردار بوده و هست. مراکز فرهنگی متعددی در این زمینه فعالیت دارند و افراد مختلفی هم در جمع‌آوری، تدوین و نگارش این خاطرات نقش آفرینی می‌کنند که برخی از آن‌ها خود از رزمندگان دوران دفاع مقدس بوده و تجربه حضور در مناطق عملیاتی را دارند. یکی از این افراد، غلام‌حسین باغانی است که کوشیده خاطرات خود و همرزمانش از زندگی و رشادت‌های یکی از رزمندگان آن دوران را ثبت و نگارش کند. کتاب «نشانی از قهرمانِ بی‌نشان» که براساس خاطرات شهید محمد قهرمان شکل گرفته، حاصل این تلاش نویسنده و همکاری چند رزمنده است که در دوران دفاع مقدس از دوستان نزدیک شهید محمد قهرمان بوده‌اند.

آن‌ها با شهید قهرمان از اهالی یک منطقه در استان خراسان جنوبی، یعنی شهرستان «خوسف» از توابع بیرجند بوده‌اند، با هم دوران کودکی و نوجوانی را در منطقه‌ای مشترک سپری کرده، در مدارس واحد یا نزدیک هم درس‌خوانده، همزمان در مبارزات انقلابی شرکت کرده، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت بسیج و سپاه در آمده و در نهایت عازم مناطق عملیاتی شده‌اند. در عملیات‌های مختلفی شرکت کرده و از هم به‌ویژه شهید محمد قهرمان خاطره‌ها دارند و سرانجام با آسمانی شدن رفیق و همرزم خود، شهید محمد قهرمان در عملیات والفجر ۸، خاطرات او را در سینه نگه داشته و هرگاه که فرصتی دست بدهد، برای آن‌هایی که مشتاق شنیدن حماسه‌های دوران دفاع مقدس هستند، روایت می‌کنند.

غلام‌حسین باغانی، نویسنده کتاب، درباره آشنایی خود با شهید محمد قهرمان و ایده و شکل‌گیری کتاب «نشانی از قهرمانِ بی‌نشان» در مقدمه این اثر اشاره که محمد قهرمان دوستداران زیادی داشت. جوان خودساخته‌ای بود. با اخلاقی که داشت همه را جذب می‌کرد. از زمانی که تصمیم گرفتم درباره شهدا بنویسم، محمد فکرم را به خود مشغول کرده بود. گاهی رفتار و حرف‌هایش در نگاهم جان می‌گرفت. گویی خود شهید یادآوری می‌کرد فراموشش نکنم. با شماری از دوستان در این مورد صحبت کردم. نخست مردد بودم؛ می‌ترسیدم در نوشتن خاطرات این شهید موفقیتی حاصل نشود. آقای عبدالله جوانمرد حاج مهدی مهربان را به من معرفی کرد. وقتی با ایشان صحبت کردم، امیدوار شدم که این کار شدنی است.

نویسنده کتاب در ادامه به نبود منابع درباره دوران کودکی شهید محمد قهرمان اشاره می‌کند که مجبور شده از این مرحله عبور کند و روایت‌های کتاب را با اولین روز دبستان محمد آغاز کند. فصل اول کتاب با عنوان«به روایت نویسنده» را غلام‎حسین باغانی خودش روایت می‌کند و مخاطب را به روز اولی که محمد با مادرش برای ثبت‌نام به دبستان «ابن حسام» خوسف قدم گذاشت، شروع می‌کند. در این فصل، مخاطب با روزهای تحصیل، روحیه انقلابی و اشتیاق محمد قهرمان برای فعالیت‌های اجتماعی آشنا می‌شود.

راوی سعی می‌کند به بخش‌هایی از خاطرات خود که محمد قهرمان هم در آن‌ها نقش داشته اشاره کند. یا برشی از خاطرات خود را روایت و همزمانی آن خاطره با زندگی شخصیت اصلی کتاب را برجسته کند. او در بخشی از این خاطرات می‌گوید: «بعد از پایان خدمت سربازی، با جهاد سازندگی به‌عنوان مسئول واحد تبلیغات همکاری می‌کردم و محمد در سپاه پاسداران بیرجند خدمت می‌کرد. چند بار هم به‌عنوان بسیجی به جبهه اعزام شده بود.»

فصل بعدی کتاب به روایت «محمد مجیدی‌فر» اختصاص یافته که او هم از آشنایی خود با محمد قهرمان از نخستین روز دبستان شروع می‌کند و با سیر خاطرات در روزهای انقلاب، به رویدادهای دوران دفاع مقدس می‌رسد و خاطراتی از همرزم بودن با شهید محمد قهرمان در مناطق عملیاتی را بیان می‌کند. مجیدی‌فر خاطراتی را بیان می‌کند که ارزش‌های زیادی در تاریخ شفاهی محل سکونت‌شان در دوران دفاع مقدس دارد: «اولین‌بار که از طریق بسیج به جبهه اعزام شدیم، بعد از یک آموزش کوتاه بود؛ به اتفاق محمد قهرمان، محمدرضا مظهری، عبدالله جوانمرد، احمد جمع‌آور، محمدعلی سحری، مهدی مهربان، و براتی به جبهه رفتیم. ابتدا به سمت مشهد حرکت کردیم. در مشهد سراغ دوست طلبه خودمان، آقای جمع‌آور، را گرفتیم…»


فصل بعد را عبدالله جوانمرد، دیگر همشهری و همرزم شهید محمد قهرمان روایت می‌کند. او هم مانند دیگر دوستان آن جمع صمیمی خاطرات خود را از دوران کودکی و همکلاس بودن با محمد قهرمان شروع می‌کند، به روزهای پرشور انقلاب اسلامی می‌رسد که همراه محمد شاهد وقایع سرنوشت‌ساز آن دوران بوده‌اند: «در روزهایی که انقلاب شکل گسترده‌ای به خود گرفته بود، در محله کشمان بیرجند نیروهای شهربانی با دانش‌آموزان درگیر شدند و چند نفر را با تیر زدند. من و قهرمان هم حضور داشتیم. مجروحان را به خانه شهید فایده بردند و سپس با حمایت آقای عارفی به بیمارستان منتقل شدند.»

او در ادامه به دوران سربازی خود و محمد اشاره می‌کند و می‌گوید:«به محض این‌که برگشتیم، تقریبا چند روزی استراحت کردیم. سپس با محمد قهرمان به بسیج سپاه رفتیم. آن زمان پایگاه بسیج در ابتدای خیابان شهید بهشتی در ساختمان دانشسرای مقدماتی دختران بود. ثبت‌نام کردیم. ما را فرستادند آموزش. دوره امدادی را گذراندیم. بعد هم ما را به روستاها فرستادند…» ادامه خاطرات این راوی به روزهای سرنوشت‌ساز دفاع مقدس ختم می‌شود و این‌که با شهادت محمد قهرمان پایان خاطرات مشترک آن‌ها رقم می‌خورد.

در ادامه، مهدی مهربان از زاویه دیگر به خاطرات به یادگار مانده از شهید محمد قهرمان می‌پردازد. خاطرات او بیشتر معطوف به مناطق عملیاتی در جبهه‌هاست که شهید قهرمان هم در آن‌ها حضور موثری داشته است. همچنین محمدعلی سحری خاطراتی از همرزم بودن با شهید محمد قهرمان در مناطق عملیاتی غرب کشور بیان می‌کند: «در بارِ دوم اعزامم به جبهه، با محمد قهرمان، عبدالله جوانمرد، محمد مجیدی فر، جمع آور، مهدی مهربان، مظفری، و چند تن دیگر همراه شدم. در اسلام‌آباد غرب به تیپ جوادالائمه، گردان سیف الله پیوستیم. بعد از یک هفته ما را به سومار اعزام کردند.» در خاطرات این راوی، شهید قهرمان حضور پررنگی دارد و حماسه‌ها خلق می‌کند.

فصل بعدی کتاب به خطرات وحید توکلی اختصاص یافته که او هم به روزهای خاطره‌انگیزی اشاره می‌کند که با محمد قهرمان در مناطق جنگی همرزم بوده است. صحنه شهادت محمد قهرمان در بخش‌های پایانی خاطرات این راوی به وضوح شرح داده شده است. همچنین راوی بعدی کتاب، سیدرضا طباطبایی از زاویه‌ای دیگر واقعه شهادت محمد قهرمان و سه رزمنده همراه او را روایت می‌کند: «نگاهی به محمد انداختم و با او خداحافظی کردم. آخرین دیدار؛ قهرمان با چهره باز به من لبخندی زد و جلوی ماشین نشست. تویوتا به سمت جاده فاو- البهار حرکت کرد. یکی از بچه‌ها می‌گفت همین که ماشین به محور رسید با گلوله مستقیم تانک منفجر شد. با انفجار هر گلوله بدن‌ها به بالا پرتاب می‌شد و دوباره روی ماشین می‌افتاد تا این که ماشین متلاشی و جسدها خاکستر شد.»

پیام تسلیت انجمن قلم ایران به مناسبت شهادت رهبر حزب الله لبنان، سیدحسن نصرالله

۸ مهر ۱۴۰۳
  پیام تسلیت انجمن قلم ایران به مناسبت شهادت رهبر حزب الله لبنان، سیدحسن نصرالله بسم الله الرحمن الرحیم«مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا...

پیام تسلیت انجمن قلم ایران به مناسبت درگذشت استاد محمود حکیمی

۱ مهر ۱۴۰۳
بسم الله الرحمن الرحیم هوالباقی استاد محمود حکیمی، نویسنده صاحب نام و پژوهشگر پُرکار حوزه تاریخ و تمدن اسلام، بعد از یک عمر مجاهدت...

اسامی نامزدهای کتاب های بخش داستان بزرگسال بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین از سوی هیئت داوران معرفی شد.

۱۲ تیر ۱۴۰۳
  اسامی نامزدهای کتاب های بخش داستان بزرگسال بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین از سوی هیئت داوران معرفی شد. به گزارش دبیرخانه...

اسامی نامزدهای کتاب های بخش داستان کودک و نوجوان بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین از سوی هیئت داوران معرفی شد.

۱۲ تیر ۱۴۰۳
  اسامی نامزدهای کتاب های بخش داستان کودک و نوجوان بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین از سوی هیئت داوران معرفی شد. به...

اسامی نامزدهای کتاب های بخش نقد و پژوهش ادبی بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین از سوی هیئت داوران معرفی شد.

۱۲ تیر ۱۴۰۳
  اسامی نامزدهای کتاب های بخش نقد و پژوهش ادبی بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین از سوی هیئت داوران معرفی شد. به...

اسامی نامزدهای کتاب های بخش شعر بزرگسال بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین از سوی هیئت داوران معرفی شد.

۱۰ تیر ۱۴۰۳
  اسامی نامزدهای کتاب های بخش شعر بزرگسال بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین از سوی هیئت داوران معرفی شد. به گزارش دبیرخانه...

اسامی نامزدهای کتاب های بخش شعر کودک و نوجوان بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین از سوی هیئت داوران معرفی شد.

۱۰ تیر ۱۴۰۳
  اسامی نامزدهای کتاب های بخش شعر کودک و نوجوان بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین از سوی هیئت داوران معرفی شد. به...

پیام تسلیت انجمن قلم ایران به مناسبت شهادت آیت الله رئیسی رئیس جمهور محبوب و همراهان شهیدش

۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
  إنا للَّه و إنا إلیه راجعون ما شیفتگان خدمتیم، نه تشنگان قدرت (شهید مظلوم، آیت الله بهشتی)   در سالروز ولادت با سعادت...