دسته بندی مطالب

صراحت کلام نویسنده در «روایت‌ ناتمام»/ ماجرای دوخت لباس زنانه توسط فرمانده نیروی هوایی

۳۰ بهمن ۱۳۹۵ اطلاعیه ها

1همسر شهید ستاری گفت: پارچه‌ای برای دوختن لباس مجلسی خریده بودم اما فرصت نشد بدوزم. شب مراسم فرا رسید و بدون لباس نمی‌توانستم شرکت کنم؛ اما بدون اینکه بدانم منصور لباس را دوخته بود. انگار ماهرترین خیاط آن لباس را برای من دوخته بود.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، مراسم نقد و بررسی کتاب «روایت ناتمام» نوشته رضا رسولی با پرداختن به زندگی شهید منصور ستاری در فرهنگسرای معرفت با حضور خانواده و همزمان و نیروهای شهید «منصور ستاری» برگزار شد.
«محمد صادق دهنادی» مدیر فرهنگسرای معرفت در ابتدای مراسم ضمن خوش‌آمدگویی ابراز داشت: این برنامه هفتمین برنامه دریچه عشق است که به زندگی شهدا می‌پردازد که در هر جلسه یکی از کتاب‌های نوشته شده درباره شهدا بررسی می‌شود.
وی ادامه داد: ما در قبال کسانی که عمر، انرژی و جوانی خود را برای اسلام گذاشتند حرفی برای گفتن نداریم. اینها در آسمان به دنبال روزی‌شان می‌گشتند و شهادت را یافتند.
«کامران پارسی‌نژاد» منتقد و نویسنده کتاب در این مراسم اظهار داشت: من خیلی سعی کردم در کتاب «روایت ناتمام» نقیصه‌ای برای نقد پیدا کنم که این اتفاق نیفتاد و بابت این موضوع خدمت آقای رسولی تبریک می‌گویم.
وی افزود:‌ کار برای شهدا هم اجر دنیوی دارد و هم معنوی. من هم تاکنون سه کتاب برای شهدا کار کرده‌ام که در حین کار حضور شهید را احساس کردم قطعاً این اتفاق برای آقای رسولی نیز افتاده است.
* صراحت کلام نویسنده در «روایت‌ ناتمام»
این نویسنده یادآور شد: کتاب «روایت‌ ناتمام» ژانر ادبی محسوب می‌شود، قواعد خودش را دارد؛ به نوعی سخت است و دقت لازم را می‌خواهد یکی از موارد در مورد خاطرات، ثبت تجارب زندگی است. وقتی سبک زندگی مطرح می‌شود به نوعی به ما درس می‌دهد. بارها شده کتاب‌های خاطره را خوانده‌ام که دستمایه خوبی برای ثبت حقایق تاریخی است؛ تاریخ ممکن است بی‌رحمانه قضاوت کند اما خاطرات، آن بخش‌‌ها از تاریخ را روایت می‌کند که تاریخ بازگو نمی‌کند. با توجه به شناختی که از آقای رسولی دارم می‌دانم که چقدر توانایی و مسئولیت داشته که از عهده کتاب برآید. نویسنده باید تجربه داشته باشد تا بتواند ریزه‌کاری جامعه را استخراج کند.
وی یادآور شد: این حقایق می‌تواند دستمایه یک رمان باشد. کتاب «روایت‌ ناتمام» نثر روان دارد و صراحت کلام رضا رسولی در این کتاب دیده می‌شود که یکی از ویژگی‌های خاطره‌نگاری همین صراحت کلام است.
در ادامه این مراسم گروه سرود «حنانه» به اجرای سرودهای حماسی با زبان و لهجه‌های ملی پرداختند.
* روزی که شهید ستاری به من درجه سرهنگ ۲ داد
امیر «قاسم محمد امینی» که از آزادگان و همچنین دوستان شهید ستاری است در این مراسم گفت:‌ شهید ستاری یکی از بهترین فرماندهان نیروی هوایی بعد از انقلاب بود. وی سال ۶۵ فرمانده نیروی هوایی شد و در سال ۱۳۷۳در حالی که من به همراه ۶۴ نفر دیگر از جمله حسین لشکری در زندان الرمادی عراق اسیر بودیم خبر شهادت شهید ستاری را شنیدیم و در همان اسارت مراسم گرفتیم.
وی ادامه داد: به یاد دارم قرار بود که در سال ۶۵ از بین شهید بابایی و شهید ستاری فرمانده نیروی هوایی را انتخاب کنند که شهید بابایی گفته بود شهید ستاری برای فرماندهی اصلح است. در واقع از زمانی که شهید ستاری فرماندهی نیروی هوایی را پذیرفت خدمات ایشان به قدری زیاد بود که آثارش تاکنون جاری است.
این بازنشسته نیروی هوایی یادآور شد:‌ پروژه‌های زیادی در ابتدای انقلاب روی زمین مانده بود که شهید ستاری بسیاری از آن پروژه‌ها را به اتمام رساند. وی حتی در بحث اعطای درجه به نیروها نیز حساسیت داشت و نمی‌گذاشت که حق کسی ضایع شود.
وی با بیان خاطره‌ای از یک رزمایش گفت: در سال ۶۷ در بندرعباس رزمایش ذوالفقار را داشتیم که من لیدر این رزمایش بودم. بعد از رزمایش شهید ستاری به گردان آمد و مرا دعوت کرد که در کنارش بنشینم. شهید ستاری از من پرسید درخواست یا کاری با من دارید که من به ایشان گفتم اعطای درجه تعدادی از خلبانان عقب افتاده است اگر می‌شود دستور بفرمایید درجه‌ آنها اعطا شود. شهید ستاری درجه من را نیز پرسید و زمانی که فهمید درجه سرهنگ دویی من نیز یک سال به تعویق افتاده به فرمانده پایگاه گفت در حال حاضر درجه‌ای داریم که روی دوش محمد امینی بگذارم که فرمانده پایگاه گفت در حال حاضر چیزی در دسترس نداریم.
وی در ادامه افزود: در همین حین یکی از معاونان گردان در پایگاه حضور داشت، شهید ستاری درجه «سرهنگ۲»ای او را از شانه‌اش کند و روی شانه من گذاشت و حتی درجه سرهنگ تمامی من را شهید ستاری بدون طی کردن مراحل اداری به من اعطا کرد.
امیر حاج‌امینی در ادامه گفت:‌ من به مدت ۶ سال در اسارت بودم. همسر شهید ستاری بارها به خانواده من سر زده بود حتی خود شهید ستاری به طور منظم اوضاع و احوال خانواده‌ام را پی‌گیری می‌کرد و فرزندانم را مورد توجه قرار می‌داد.
در ادامه این مراسم «رضا رسولی» نویسنده کتاب «روایت‌ ناتمام» گفت: با بررسی زندگی شهید ستاری متوجه می‌شویم که در کنار این مرد بزرگ یک زن صبور، توانمند و با تدبیر وجود داشته که با عزم و اراده خود این زندگی را رقم زد.
وی ادامه داد: شهید ستاری ۲۳ سال با همسرش زندگی کرد که به گفته خانم پیاهور فقط ۵ سال در کنار او بود و بقیه روزها به تحصیل و مأموریت شهید ستاری گذشت. با این حال در همان زمان اندک نیز در کنار خانواده بود. در این کتاب ما به خاطرات همرزمان و دوستان و همسر شهید ستاری پرداخته‌ایم که با خواندن این کتاب متوجه می‌شویم هرچه جلوتر می‌رویم امروز جای این مردان خالص بیشتر احساس می‌شود.
«حمیده پیاهور» همسر شهید منصور ستاری در ادامه این مراسم درباره مراحل ازدواج خود با شهید ستاری گفت: از کودکی دوست داشتم شوهرم افسر باشد از همان کلاس چهارم ابتدایی هر روز صبح می‌رفتم و روبه‌روی خانه همسایه‌مان می‌نشستم که افسر نیروی دریایی بود، وقتی او از خانه بیرون می‌آمد در لباس نظامی شکوه و جبروتی داشت. وقتی منصور دبیرستان نظام قبول شد و اولین بار با لباس نظامی به خانه‌مان آمد حس کودکی‌ام دوباره زنده شد انگار محتبش به دلم افتاد حسی که فقط حس دختردایی به پسر عمه نبود.
وی ادامه داد:‌ تا سال دوم دانشکده منصور حرف و حدیثی بین‌مان نبود تا اینکه یک روز مادرش به خانه ما آمد و از من خواستگاری کرد که بعد از برگزاری مراسمی با هم ازدواج کردیم.
* لباس دوختن شهید ستاری برای همسرش
همسر شهید ستاری گفت: هر وقت که منصور در خانه بود از کار کردن و کمک کردن کم نمی‌گذاشت بیکار هم نمی‌نشست. اگر کوبلن نیمه‌کاره داشتم دست به کار می‌شد. هیچ وقت هم نمی‌گفت این کار خانم‌ها است و کار من نیست. کار را که باید همانطور انجام می‌داد انگار به دوره آموزشی رفته و استادکار شده است.
پیاهور خاطرنشان کرد: یک بار پارچه خریده بودم تا برای خودم لباس مجلسی بدوزم به دلیل بیماری پدرم نتوانستم این کار را انجام بدهد و نیمه‌کاره ماند. شب مراسم عروسی یکی از اقوام بود که منصور از من پرسید چرا آماده نمی‌شوید مگر امشب دعوت ندارید گفتم دعوت هستیم اما نمی‌توانم بروم. پرسید چرا، گفتم پارچه گرفته بودیم برای دوختن لباس اما نرسیدم آن را بدوزم. الان هم لباس مناسب مجلسی ندارم. شهید ستاری خندید و گفت حالا برو کمد را نگاه کن شاید لباست آماده باشد! از این حرفش لجم گرفت و گفتم چه چیزی را نگاه کنم پارچه دوخته نشده نگاه کردن دارد، گفت حالا برو ببین. وقتی در کمد را باز کردم باور نمی‌شد انگار ماهرترین خیاط آن لباس را برای من دوخته بود. فکر نمی‌کردم شهید ستاری خیاطی لباس زنانه بلد باشد.
در پایان این مراسم از خانواده شهید ستاری و همرزمان وی تجلیل شد.

فراخوان بیست و دومین دورۀ جشنواره قلم زرین

۲ اسفند ۱۴۰۲
  فراخوان بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین انجمن قلم ایران خرسند است آغاز به کار بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین...

دبیر جشنواره “قلم زرین” معرفی شد

۹ بهمن ۱۴۰۲
  دبیر بیست و دومین دورۀ جشنواره قلم زرین معرفی شد. با تصویب هیأت مدیره انجمن قلم ایران ، «جواد کامور بخشایش» دبیر بیست...

بیانیه انجمن قلم ایران در محکومیت حادثه تروریستی کرمان

۱۷ دی ۱۴۰۲
————– 🔻 بیانیه انجمن قلم ایران در محکومیت حادثه تروریستی کرمان ————- به نام منتقم خون شهیدان «جنایتکاران سنگدل از هم اکنون آماج قطعی...

فراخوان سومین جشنواره ادبی فلسطین

۸ آذر ۱۴۰۲
  بسم الله الرحمن الرحیم —————- فراخوان سومین جشنواره ادبی فلسطین —————- مقام معظم رهبری: ما یقین داریم با ادامۀ مبارزات مردم مسلمان فلسطین...

بیانیه انجمن قلم ایران در حمایت از عملیات «طوفان الاقصی»

۱۷ مهر ۱۴۰۲
  بسم الله قاصم الجبارین «ما یقین داریم با ادامه‌ی مبارزات مردم مسلمان فلسطین و حمایت جهان اسلام، فلسطین به فضل الهی آزاد می‌شود...

جلسه مجمع عمومی سالیانه ۱۴۰۲

۱۳ مهر ۱۴۰۲
باسلام؛ به اطلاع می‌رساند: مجمع عمومی عادی(سالیانه) انجمن قلم ایران روز یکشنبه مورخ  ۲۳/۰۷/۱۴۰۲  از ساعت ۱۵ الی ۱۷ در محل سالن انجمن قلم...

اسامی برگزیدگان بیست و یکمین جایزه قلم زرین معرفی شدند

۲۰ تیر ۱۴۰۲
  اسامی برگزیدگان و شایسته تقدیر بیست و یکمین جایزه قلم زرین معرفی شدند: بخش نقد و پژوهش ادبی: شایسته تقدیر: گونه شناسی نثر...

بیانیه دبیر بیست یکمین جشنواره قلم زرین

۲۰ تیر ۱۴۰۲
  «به نام خداوند لوح و قلم» ن و القلم و مایسطرون سوگند به قلم و آنچه می‌نویسند سوره مبارک قلم آیه نخست بیانیه...