وجیهه سامانی در گفتوگوی مشروح با فارس:نوشتن برای نوجوانان حرکت روی لبه شمشیر است/ برای «بادباکها» با چند فرزند طلاق مشورت کردم.
نویسنده داستان «بادبادکها» با اشاره به زمینه تحقیقاتش برای نگارش این داستان گفت: با چند فرزند طلاق، به اضافه یک کارشناس امور تربیتی و دو مشاور خانواده مشورت کردم.
خبرگزاری فارس – حسام آبنوس: داستان «بادبادکها» اثر وجیهه علیاکبری سامانی که انتشارات علمی فرهنگی آن را منتشر کرده اثری است تربیتی که نویسنده با اتکا به تجربیات خود آن را نوشته که برای والدین و همچنین فرزندان آنها میتواند مفید باشد.
این داستان ماجرای خانوادهای را از زبان فرزندان آن روایت میکند که پدر و مادر با یکدیگر مشکل دارند و زندگیشان در آستانه فروپاشی است و نویسنده تلاش کرده تا نگرانیهای فرزندان این قبیل خانوادهها را بازنمایی کند. به بهانه این داستان با نویسنده آن به گفتوگو نشستیم.
*دانشآموزان از شخصیت سارا خوششان آمده بود
«بادبادکها» مجموعه داستانی برای مخاطب نوجوان است. اما سوال اینجا است که خواننده نوجوان باید با کدام شخصیت کتاب همذاتپنداری کند؟ سارا که خیلی اهل امر و نهی کردن است که بعید است کسی از این تیپ شخصیتی خوشش بیاد یا پارسا که نمونه یک نوجوان در ابتدای راه است و برای خواننده باورپذیر است؟
سارا نمونهای از بچههایی است که نوجوانی نکرده، دارد بزرگ میشود. او در واقع برای برادرش مادری میکند. با این که نوجوانان از امر و نهی فراری هستند، موافقم. اما وقتی که از موضع پدر و مادر و بزرگترها باشد، وقتی نوجوانی خودش به این بلوغ فکری میرسد، به نظرم در نظر دیگران تحسینبرانگیز هم میشود.
پارسا هنوز کودک است، اما سارا اواخر دوران نوجوانی است و در خانوادههای در حال دعوا و کشمکش و در آستانه فروپاشی، اغلب (و نه همیشه) هستند بچههایی که ناگهان بزرگ و پخته میشوند.
من سه چهار جلسهای با دانشآموزان مدارس مختلف در مورد این کتاب نشست داشتهام جالب بود که همه آنها به نوعی از شخصیت عاقل و پخته سارا خوششان آمده بود.
*از این دست بچهها پیرامونم دیده بودم
یعنی دانسته به این شخصیت رسیدید یا اینکه بعد از انتشار متوجه چنین ویژگی شدید؟
من با ساخت مختصات چنین خانواده به هم ریختهای در ذهنم، از همان اول تکلیف شخصیتسازی بچهها را روشن کرده بودم: پارسا از آن دستهای است که در ادامه و نوجوانی و جوانی هم سراغ سوء استفاده از موقعیت بحرانی خانواده میرود که به نوعی از آب گل آلود برای خودش ماهی بگیرد و بیخیال وضعیت خانواده، حال خودش خوب باشد. اما سارا را شخصیتی میدانستم که میخواهد نقطه ثقل خانه شود، زود به مرز پختگی برسد و با چنگ و دندان اعضای خانواده را تا جایی که میتواند به هم بچسباند! از این دست بچهها پیرامونم دیده بودم.
شخصیت «سارا» به نظر کمی غیر قابل باور میآید. از این حیث که نوع مواجهه او با مادرش و همچنین برادرش و به طور کلی فهم و شعوری که او دارد متناسب با سن و سال دختر دبیرستانی نهایتا هفده ساله نیست. به نظر خودتان کمی شعاری نیامد؟
نه. واقعا یک دختر ١٧-١٨ ساله امروز خیلی میفهمد و از نظر درک و فهم، با دختر نوجوان مثلا دو دهه قبل قابل قیاس نیست. منتهی دو حالت دارد. یا از این فهم و درکشان به درستی استفاده میکنند، یا اغلب به خاطر دخالت و محبتهای بیش از حد خانواده و پدر و مادر، نمیتوانند قابلیتهای خود را نشان دهند و تا سالها در عالم الکی خوش کودکی خودشان روزگار میگذرانند.
الان حتی یک کودک چهارساله هم خیلی بیشتر از سن و سالش درک و فهم دارد. رشد اجتماعی و عقلی بچهها در این سالهای اخیر واقعا حیرت انگیز است که دلیل عمدهاش به خاطر سرعت تغییر تکنولوژی و ارتباطات در جهان امروز است.
*ترسیم فضای خانوادهای که همه چیزش روی هوا است
البته گمان میکنم که این دختر هفده هجده ساله مربوط به ده سال پیش است. یعنی دختر نوجوان امروزی نیست و کمی قدیمیتر است.
بله. داستان برای حدود سال ٩٠ است. ولی باز هم تاکید میکنم شما بچهها را در مختصات یک خانواده سالم و طبیعی میبینید که چنین شخصیتی برای شما باور ناپذیر میآید. در خانوادهای که همیشه در حال جنگ و کشمکش و قهر و دعوا هستند، که پدر و مادر باید در آن ستون خانه باشند، سرجای خودشان و وظایف تعریف شدهشان قرار نگرفتهاند و همه چیز روی هواست. اصلا مادر خورد و خوراک بچهها و رفت و آمدشان برایش مهم نیست.
واقعا بچهها از نظر روانشناسی به دو دسته تقسیم میشوند: ضعیف و آسیبپذیر و وابسته و شکننده و شکست خورده یا قوی و بااعتماد به نفس و محکم، در عین حال بدون تجربه کودکی و نوجوانی کردن، و ایفای نقش پدر و مادری برای دیگر بچهها.
*برای نگارش «بادبادکها» با چند فرزند خانواده طلاق مشورت کردم
به نظر میآید برای این موضوع تحقیقات دراز دامنی داشتید. برای این داستان نوجوان چقدر وقت گذاشتید؟
بله. از جمله داستانهایم است که تحقیق و بررسی قبلش، خیلی بیشتر از نگارشش از من زمان و انرژی گرفت. با چند فرزند خانواده طلاق، به اضافه یک کارشناس امور تربیتی و دو مشاور خانواده مشورت کردم.
بعد از صحبت با بچهها کاملا شخصیت سارا در ذهنم شکل گرفته بود. یادم هست در صحبت با یکی از مشاوران خانواده، اصلا نگفتم سارا ساخته و پرداخته ذهنم است و دارم داستان مینویسم! رفتم برای این که از ایشان مشورت بگیرم که چنین دختر نوجوانی با چنین مشکلی هست و چنین رفتار و شخصیتی دارد و اجازه ندارد برای مشاوره بیاید.
ایشان هم بنده خدا از همه جا بیخبر، مدام شخصیت سارا را برایم تشریح میکرد و میگفت مثلا این دسته از بچهها که زود بزرگ میشوند و نقش مادری را خود خواسته قبول میکنند، بعدها در زندگی شخصیشان و در ارتباط با فرزندانشان به شدت سختگیر و حساس و منضبط میشوند و نمیتوانند با بچههایشان به خوبی کودکی کنند و …
برای مشاوران خانواده، هزینه پرداخت میکردم و به عنوان کسی که مشکلی دارد به آنها رجوع میکردم.
*دانشآموزی گفت من بچه طلاقم و سارا را میفهمم
در صحبتهایتان فرمودید که این کتاب را در جمع دانشآموزان هم بردهاید، آیا چنین تجربهای را در میان بچههای بهزیستی و یا کانون اصلاح و تربیت هم داشتهاید؟ یعنی مثلا کتاب را با آنها بخوانید؟
نه. بچههای مدرسه عادی بودند. ولی اتفاقا مدارسی دعوت شدم که همهشان در مناطق مرفهنشین و به اصطلاح بالای شهر بودند. اغلب در جلسات داشتیم بچههایی که دعواها و اختلافات سخت پدر و مادرشان را تجربه کرده بودند و رفاه مادی هم نتوانسته بود برایشان جایگزین شود.
نمونه آخریاش هم همین هفته کتابخوانی به مدرسه غیرانتفاعی در جردن دعوت شدم. یکی از بچههای کلاس هشتم خیلی راحت در جمع بلند شد و گفت من خودم بچه طلاقم و سارا را خوب میفهمم. چند نفرشان هم از دعواهای بیسرانجام و همیشگی پدر و مادرهایشان گله داشتند و واقعا سر درددلشان باز شده بود، یعنی واقعا هر جلسهای که برای این کتاب به مدرسهای رفتم، بدون استثناء از نقد و بحث کتاب، به درددل و بیان وضعیت خانوادگی بچهها رسیدیم.
و جالب است برای خودم که این دخترهای نوجوان، در تمام دعواها تلاش کرده بودند کانون خانواده را حفظ کنند. از گریه و مظلومنمایی تا اعتصاب غذا و حرف زدن با پدر یا مادر، اما همیشه هم نتیجه دلخواه را نگرفته بودند. میگفتند مثل قصه سارا، پایان قصه ما هم باز مانده و معلوم نیست بعدش چه شود!!!
*راهکاری به بچههایی مانند سارا نشان دادم
این داستان در نظر دارد که به نقش فرزندان در زندگی اشاره کند یا هدف دیگری در ذهن داشتید؟ یعنی خواستید به نوجوانان بگویید شما هم میتوانید در مسیر زندگی بزرگترها ایفای نقش داشته باشد.
من هدفم در ابتدا این بود که حساسیت موقعیت بچهها در خانوادههای متزلزل و در آستانه جدایی را، به ویژه در طبقه مرفه اجتماع متذکر شوم. برای همین هم اسم «بادبادکها» را برایش از همان ابتدا انتخاب کردم که نمادی برای فرزندان در آسمان زندگی خانوادههاست. بعد دیدم خب این که تذکرش باید به بزرگترها باشد و اسمش دیگر داستان نوجوان نمیشود!
یعنی باید برای رده بزرگسالان داستانی نوشت و به آنها اعلام خطر کرد و هشدار داد. برای همین به شخصیت محوری سارا بیشتر پرداختم تا راهکاری هم به این دسته از بچهها نشان داده باشم تا در برابر مشکلات و توفانها منفعل ننشینند و دست روی دست نگذارند.
*جای خالی ریشسفیدها در خانواده و نقش کلیدی آنها
به نظر میرسد در داستان سعی داشتید با نمادسازی مخاطب را متوجه یک موضوع مهم تربیتی کنید. چنین تلقی درست است؟ آنجاهایی که کتاب تاریخ باز است و همچنین شخصیت «عزیز» نمادهایی هستند که میخواهد عبرت گرفتن و استفاده از تجربیات را گوشزد کند؟
دو مورد درس تاریخ و عبرت گرفتن از گذشتگان و اشتباهاتشان بله دقیقا همینطور بود و عامدانه بود. در مورد شخصیت «عزیز» هم دوست داشتم به نقش کلیدی بزرگترها و به اصطلاح ریش سفیدها در خانوادههای پرجمعیت قدیم اشاره کرده باشم.
سالهاست که خانوادهها دیگر فقط متشکل از پدر و مادر و فرزند یا فرزندان است. اما در گذشته اینطور نبود. بزرگترها هم در جمع خانواده بودند و اتفاقا حضورشان باعث میشد اختلافات کمتر شود و مشکلات زودتر حل شود. هرچند آن نوع زندگی هم بالاخره مشکلات خاص خودش را داشت و امروز نمیشود این نسخه و مدل زندگی را پیاده کرد. اما استفاده از تجربیاتشان واقعا خیلی جاها گرهگشاست.
*حرکت روی لبه شمشیر
باید این کتاب را در دسته ادبیات تربیتی نوجوان دسته بندی کرد، در حالی که به نظر میرسد این وجه در ادبیات نوجوان کمرنگ است. نویسندگان با توجیه اینکه مخاطب پس میزند دست به نوشتن چنین آثاری نمیزنند، این توجیه درست است و میتوان مبنای ننوشتن قرار بگیرد؟
خیلی نوشتن در این مورد سخت است. مثل حرکت روی لبه شمشیر. اگر شعاری باشد یا کلیشهای، پر از پند و اندرزهای مستقیم و رو بدون پرداخت هنری و زیر پوستی، به شدت باعث میشود نوجوان آن را پس بزند.
به نظرم حتی طولانی نوشتن در این مورد هم خسته کننده میشود. باید در کوتاهترین شکل ممکن، به دور از شعار و کلیشه و کاملا نامحسوس، در قالب داستانی جذاب حرفها را به خوردشان داد.
*آثار ترجمهای کمکم ذائقه نوجوانان را تغییر داد
چرا ادبیات نوجوان مغفول است، یعنی ما آثاری برای کودکان داریم برای بزرگسالان هم داریم ولی برای گروه سنی نوجوان خیلی کمتر تولید داریم. این به خاطر همان حساسیتها است یا مسائل مختص به نویسندگان و ناشران؟
فکر میکنم دلایل زیادی داشته باشد. مهمترینش هم شاید چرخه اقتصادی ضعیف در بخش نوجوان باشد. فروش و عرضه در این قسمت خیلی سخت است. نوجوانان کمتر کتاب میخوانند و اگر هم بخوانند، بیشتر به کارهای ترجمه گرایش دارند. کم کاریهای برههای از زمان باعث شد تا خلاء حاصل از کارهای تالیفی، با سیل بیامان آثار ترجمه پر شود و خوب داستانهای ترجمه، در کنار تفاوتهای فرهنگی، جذابیتهایی هم با خود داشت که کمکم ذائقه نوجوانان را تغییر داد. برای همین دیگر کمتر به کارهای تالیفی اقبال نشان میدهند.
از طرف دیگر عدم شناخت روحیات و علائق نوجوانان نسل امروز، باعث شده آثاری که برای نوجوانان نوشته میشود، آنها را اقناع نکند و این داستانها را پایینتر از سطح خود بدانند.
در همین جلسهای که به مناسبت هفته کتابخوانی داشتم، نوجوانان ١۴-١۵ ساله نام کتابهایی را میبردند که واقعا بیشتر از سن و سالشان بود. وقتی کتابهای معروف و شاخص نوجوانان را به آنها معرفی کردم، چندتایی از بچهها به اعتراض گفتند که اینها برای بچه دبستانیهاست! درحالی که این کتابها در زمان ما، مناسب سن و سال نوجوانیمان بود. اما امروز دیگر وقتی بچهها از همان کودکی با انواع و اقسام وسایل دیجیتالی و برنامههای کاربردی و جدیدترین بازیها و تکنولوژی روز سر و کار دارند، قطعا و حتما از سن و سالشان خیلی جلوترند و مثلا دیگر «شاهزاده و گدای» مارک تواین یا «آرزوهای بزرگ» چارلز دیکنز و قصههای آن شرلی و … را کودکانه و در قد و قواره خودشان نمیبینند.
پیام تسلیت انجمن قلم ایران به مناسبت شهادت رهبر حزب الله لبنان، سیدحسن نصرالله
۸ مهر ۱۴۰۳پیام تسلیت انجمن قلم ایران به مناسبت شهادت رهبر حزب الله لبنان، سیدحسن نصرالله بسم الله الرحمن الرحیم«مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا...
پیام تسلیت انجمن قلم ایران به مناسبت درگذشت استاد محمود حکیمی
۱ مهر ۱۴۰۳بسم الله الرحمن الرحیم هوالباقی استاد محمود حکیمی، نویسنده صاحب نام و پژوهشگر پُرکار حوزه تاریخ و تمدن اسلام، بعد از یک عمر مجاهدت...
اسامی نامزدهای کتاب های بخش داستان بزرگسال بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین از سوی هیئت داوران معرفی شد.
۱۲ تیر ۱۴۰۳اسامی نامزدهای کتاب های بخش داستان بزرگسال بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین از سوی هیئت داوران معرفی شد. به گزارش دبیرخانه...
اسامی نامزدهای کتاب های بخش داستان کودک و نوجوان بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین از سوی هیئت داوران معرفی شد.
۱۲ تیر ۱۴۰۳اسامی نامزدهای کتاب های بخش داستان کودک و نوجوان بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین از سوی هیئت داوران معرفی شد. به...
اسامی نامزدهای کتاب های بخش نقد و پژوهش ادبی بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین از سوی هیئت داوران معرفی شد.
۱۲ تیر ۱۴۰۳اسامی نامزدهای کتاب های بخش نقد و پژوهش ادبی بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین از سوی هیئت داوران معرفی شد. به...
اسامی نامزدهای کتاب های بخش شعر بزرگسال بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین از سوی هیئت داوران معرفی شد.
۱۰ تیر ۱۴۰۳اسامی نامزدهای کتاب های بخش شعر بزرگسال بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین از سوی هیئت داوران معرفی شد. به گزارش دبیرخانه...
اسامی نامزدهای کتاب های بخش شعر کودک و نوجوان بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین از سوی هیئت داوران معرفی شد.
۱۰ تیر ۱۴۰۳اسامی نامزدهای کتاب های بخش شعر کودک و نوجوان بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین از سوی هیئت داوران معرفی شد. به...
پیام تسلیت انجمن قلم ایران به مناسبت شهادت آیت الله رئیسی رئیس جمهور محبوب و همراهان شهیدش
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳إنا للَّه و إنا إلیه راجعون ما شیفتگان خدمتیم، نه تشنگان قدرت (شهید مظلوم، آیت الله بهشتی) در سالروز ولادت با سعادت...