دسته بندی مطالب

چهارده شباهت میان «خلوت مدیر» علی‌اکبر والایی و «مدیر مدرسه» جلال آل احمد

نقدی از محمدرضا سرشار بر خلوت مدیر :

بسم الله الرحمن الرحیم

۱- نام هر دو، دوکلمه‌ای است و در هر دو اسم، کلمۀ «مدیر» ذکر شده است. (که البته، این شباهت، به تنهایی مهم نیست.)

۲- هر دو داستان بلندند. هر دو به شیوه بیان «منِ راوی عامل (قهرمان)” روایت شده‌اند؛ و راوی هر دو، یک مدیر مدرسه است. هر دو، از نوعِ داستان‌های «انتقادی-اجتماعی» اند. انتقادهای مطرح شده در هر دو نیز، نسبت به ناکارآمدی نظام آموزش و پرورش کشور، و مشکلات ریشه‌دار حاکم بر آن است.

۳- هر دو مدیر، دلِ خوشی از شرایط و وضعیت آموزش و پرورش کشور ندارند؛ و به آن معترض‌اند. اما هیچ‌یک، در ابتدا، قصد ایستادن در برابر این شرایط، و تلاش برای تغییر وضع موجود را ندارند. بلکه، به سبب مأیوس بودن از شرایط حاکم، در واقع به نوعی بی‌اعتنایی یأس‌آمیز، تن در داده‌اند.
مدیر مدرسۀ آل احمد، به این سبب این مسئولیت را پذیرفته، که از تدریس خسته شده است; و حال نیز تصمیم دارد کارها را به ناظم بسپارد و در اتاق کوچکی در طبقۀ دوم مدرسه، به کارهای شخصی خود بپردازد. اما از روز دوم ورود، ناخواسته، درگیر مسائل مدرسه می‌شود؛ و این درگیری، تا پایان داستان –هر زمان به شکلی و با مسئله‌ای- ادامه می‌یابد.
مدیر مدرسۀ والایی هم می‌گوید: «خودم را ملزم کرده بودم فقط ساعات موظفم را به سر کار بروم.» (ص ۵۰)
او هر چند مانند مدیر مدرسه آل احمد از ابتدا خیال ندارد به کل خود را از کارها کنار بکشد، اما مثل او، ناخواسته، به سرعت درگیر مسائل و مشکلات مدرسه می‌شود؛ و این درگیری، تا اندکی مانده به پایان داستان، به شدت او را به خود مشغول می‌کند.
۴_ هر دو مدیر اهل قلم‌اند. هر دو در طول اوقات فراغت خود، مشغول نوشتن چیزی هستند.

۵- نحوۀ ورود به مدرسه و آشنایی با ناظم و معارفه با دبیران و فراش مدرسه و سخنرانی سر صف برای بچه‌ها، در هر دو داستان، شباهتهای حیرت‌انگیزی با یکدیگر دارند. (هر چند در این مورد، نویسنده می‌تواند این تشابهات را به گردن تشابه موضوع داستان و مادۀ کار بیندازد.)

۶- خصوصیات شخصیتی مدیر مدرسۀ والایی، شباهت‌های قابل توجهی با «مدیر مدرسه» آل احمد و قدری نیز جلال آریان داستانهای اسماعیل فصیح دارد.
این شباهت‌ها، در لحن تقریباً بیزارگونه، جداکنندۀ حساب خویش از دیگران و شرایط و اوضاع; بفهمی‌نفهمی اندکی خویشتن را برتر، فهیم‌تر و مهذّب‌تر نسبت به اطرافیان دیدن، خود را نشان می‌دهد. دیگر اینکه هر دوی این مدیرها، فاقد هرگونه آلودگی‌های مالی و اخلاقی، یا حتی آسیب‌پذیری در برابر وسوسۀ مربوط به این مسائل هستند.

۷- رگه‌هایی از شباهت‌های نگارشی، در لحن و سبک بیانی روایتِ هر دو داستان، مشاهده می‌شود. از جمله، آغاز شدن برخی عبارت‌ها و جمله‌ها با واو استیناف است.
گاه حتی عبارات، جملات و تعابیر به کار رفته در متن، شباهت‌های شکلی با یکدیگر دارند:
«یک فرهنگ‌دوستِ خرپول، عمارتش را وسط زمین خودش ساخته بود.» (مدیر مدرسه)
«اسم مدرسه نشان می‌داد باید آدم صاحب سرمایه‌ای مدرسه را ساخته باشد؛ و لابد برای کمک به فرهنگ مملکت و ذخیرۀ آخرت.» (خلوت مدیر; ص ۱۲)

۸- هر دو داستان، در مجموع، پیرنگی «خاطره‌وار» دارند. به عبارت دیگر، در آنها مسئله و مشکل خاصِ واحدِ فراگیری که اجزاءِ پراکندۀ داستان را به یکدیگر پیوند دهد، در هیچیک وجود ندارد.
لذا تلاش و کشمکش واحد و هدفمندی از سوی راوی، برای غلبه بر آن مسئله و مشکل یا گشودن آن گره یا رسیدن به آن مقصود ویژه، مشاهده نمی‌شود.
هر دو مدیر، هر روز به سر کار خود می‌روند. گاه با مسئله و مشکلی مواجه می‌شوند و می‌کوشند آن مشکل را حل کنند. این اتفاق نیز، کم و بیش و دیر یا زود می‌افتد. اما چیزی نگذشته است، که مشکل دیگری قد علم می‌کند؛ و دوباره، روز از نو، روزی از نو!
ِ(البته والایی کوشیده است که به موازات خط قصۀ اصلی، یک خط قصۀ فرعی –با زمینۀ خانوادگی- نیز ایجاد کند؛ و از این طریق، پیرنگ را از حالت تک‌خطی درآورد و تقویت کند. اما چون خط قصۀ دوم فاقد پیوند و حتی نقاط تلاقی متعدد با خط اول است، خود، سازی جداگانه می‌زند؛ و به راحتی قابل جدا و حذف شدن از داستان است؛ بدون آنکه مشکلی در پیرنگ داستان پدید آید. لذا این خط دوم قصه، عملاً جزءِ واقعی پیرنگ نیست؛ و در این بخش از مقایسه، می‌توان آن را نادیده گرفت.)

۹- با اطلاعات جنبیِ داده شده در داستان، سن و سال راوی «مدیر مدرسه» تقریباً روشن است. اما این وضوح در بارۀ سن راوی «خلوت مدیر» وجود ندارد. با این رو، با توجه به موقعیت اداری و وضعیت خانوادگی او، هر دو راوی، حدوداً هم‌سال به نظر می‌رسند.
هر دو متاهل‌اند؛ و همسری دارند که او را در جریان برخی مشکلات کاری خود، قرار می‌دهند. تنها فرق راوی «خلوت مدیر» _از این نظر_ این است که او یک دختر خردسال هم دارد. (هر چند در عمل، جز اشاره‌ای گزارشی که به او می شود، گویی وی اصولاً وجود خارجی ندارد.)

۱۰- مدرسه‌ای که راوی هر دو داستان به آن اعزام می‌شوند، تازه‌ساز و واقع در منطقه‌ای دور افتاده از جنوب تهران است; که یک فرد ثروتمندِ دوستدارِ فرهنگ آن را ساخته است.

۱۱- مشکلاتی که در مدرسه، برای هر یک از دو مدیر پیش می‌آید، شباهت‌های غیر قابل انکاری با یکدیگر دارند:
– هر دو مدیر، در بدوِ ورود به مدرسه و آشنایی با ناظم، احساس می‌کنند که او، بدون وجود آنها هم می‌تواند مدرسه را اداره کند؛ و در عمل، آنها را، یک مزاحم برای خود تلقی می‌کند.
– در هر دو داستان، ناظم فردی است خشن و بی‌رحم؛ که مدام ترکه‌ای در دست دارد؛ و تنها روشی که برای برقراری نظم در مدرسه بلد است، این است که با ترکه، بچه‌ها را بزند. در هر دو داستان نیز راوی، به شدت در برابر این کار ناظم می‌ایستد؛ و با او برخورد می‌کند.
– در «مدیر مدرسه» یکی از شاگردان سال پایین، مورد تجاوز جنسیِ یکی از شاگردان کلاس پنجم قرار می‌گیرد. راوی در حضور بقیۀ شاگردان, به قصد کشت، او را کتک می‌زند.
در «خلوت مدیر» اشاره می‌شود که یکی از شاگردان کلاس اول، توسط یکی از گنده‌لات‌های مدرسه، مورد تجاور جنسی قرار گرفته بوده؛ و توسط ناظم، از مدرسه اخراج شده است.
– تأخیر در ورود به مدرسه یا دیر رفتن سر کلاسِ برخی معلمان، یکی از مشکلات جدی برای هر دو مدیر مدرسه است.
– در «مدیر مدرسه»، یکی از معلمان، به جرم فعالیت سیاسی، دستگیر و زندانی می‌شود.
در «خلوت مدیر» ناظم دوم مدرسه –مجد- در مقطعی بیست روزه ناپدید می‌شود. سپس معلوم می‌شود در جریان فعالیت‌های انقلابی، دستگیر و زندانی شده است.
– راوی «مدیر مدرسه» با کمک ناظم، به جمع‌آوری و جلب کمک برای تهیۀ لباس و کفش برای دانش‌آموزان بی‌بضاعت و توزیع آنها میان ایشان اقدام می‌کند.
راوی «خلوت مدیر»، با کمک ناظم دوم مدرسه، به جمع‌آوری و جلب کمک، برای تهیۀ خورد و خوراک برای دانش‌آموزان بی‌بضاعت مدرسه اقدام می‌کند، و آنها را میان ایشان تقسیم می‌کند.
– در “مدیر مدرسه”، یک معلم از نظر اخلاقی فاسد وجود دارد.
در «خلوت مدیر» سه نفر (دو دبیر و یک ناظم) کاملاً فاسد اخلاق، وجود دارند. در هر دوی این داستان‌ها، فساد این معلم‌ها، موجب ایجاد مشکلاتی جدی برای مدیر می‌شود.
– در «مدیر مدرسه»، مادر مطلّقۀ یکی از شاگردان کلاس سوم، به بهانه و بی‌بهانه, هر هفته سری به مدرسه می‌زند؛ که سفیدرو و بسیار زیباست; و با چشم‌هایش نفس معلم‌ها را می‌بُرد و هر بار اصرار هم دارد که با مدیر صحبت کند.
در «خلوت مدیر» این نقش –با اندکی تفاوت- به عهدۀ عسل نگار گذاشته شده است. ضمن اینکه در «خلوت مدیر»، خانم تورانی لوند و فاسد و هوسباز نیز در میان خودِ دبیران، هست.
– در هر دو داستان، مدتی از سال تحصیلی گذشته، رئیس منطقه، یک خانم جوان (بیست و پنج، و بیست و یک ساله) را برای تدریس در آن مدرسه می‌فرستند. در اولی، وجودِ تنها یک زن معلم میان چندین معلم مرد و بعضاً عزب، باعث نگرانی مدیر می‌شود؛ و در دومی، زیبایی فوق‌العادۀ دختر جوانِ اعزام شده به مدرسه. (هر چند راوی «مدیر مدرسه» دربارۀ زیادی مردانه بودنِ فضای مدرسه، به آن دختر هشدار می‌دهد؛ و از او می‌خواهد پیش از مستقر شدن در آنجا، در این باره، بیشتر فکر کند. دختر هم، بر اثر همین هشدار، از آمدن به آنجا منصرف می‌شود.)
– هر دو مدرسه در هر دو داستان، دو نیروی خدماتی دارند؛ که یکی از آن دو، هفت خط و حرفه‌ای است. او برای مدیر و ناظم و معلمان مدرسه، تره هم خرد نمی‌کند؛ و بعضاً، آنها هستند که مجیز او را می‌گویند.

۱۲- هر دو داستان، فاقد حتی یک بخش یا صحنۀ شاد، امیدوار کننده و آرامش‌بخش هستند.

۱۳- در “مدیر مدرسه”, راوی, در نامه ای, همه ضعفها و مفاسد آموزش و پرورش کشور را تشریح می کند تا آن را در دادگاه بخواند.
در “خلوت مدیر” راوی از ابتدای داستان, با انعقاد قرادادی با پژوهشکده دانشگاه, متعهد می شود که مقاله ای پژوهشی با عنوان “شیوه های عملی ساختار نظام آموزشی کشور” بنویسد. و در انتهای داستان نیز به سر وقت تکمیل آن مقاله می رود.

۱۴_ در هر دو داستان، مدیر مدرسه، سرانجام خسته می‌شود و می‌بُرد؛ و استعفا می‌دهد.

* شباهتهای شخصیت اصلی “خلوت مدیر” با جلال آریان در آثار اسماعیل فصیح, عبارت اند از تاکید او بر شیک پوشی, نظربازی مثلا خالی از شایبه های جنسی, رفتار آزاد او با دختران و زنان

, حفظ یک فاصله تبخترآمیزِ البته توام با همدلی میان خود و افراد مذهبی و انقلابی و کلا توده مردم; آمادگی همیشگی خوش دلانه برای کمک به دیگران و گشودن گره از کارهایشان, و نفرت شدیدش ازتیپهای خبیثی چون شمس.
عسل نگار نیز که در چند جا از داستان, از سوی راوی “دختر ایران زمین” لقب گرفته است نیز, از آنجا که به “اغما” فرو می رود, خاصه اینکه دیگر از اغما بیرون هم نمی آید, نیز اینکه تنها فرزند پدر و مادرش است, “ثریا”ی “ثریا در اغما”ی فصیح را به خاطر می آورد. به ویژه با توجه به تفسیرهایی که از این داستان به عمل آمد; و در آنها ثریا نماد ایران و اغمای او بیانگر شراط و وضعیت کشور در شرایط دشوار پس از پیروزی انقلاب و ابتدای جنگ تحمیلی معرفی شد.

فراخوان بیست و دومین دورۀ جشنواره قلم زرین

۲ اسفند ۱۴۰۲
  فراخوان بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین انجمن قلم ایران خرسند است آغاز به کار بیست و دومین دوره جشنواره قلم زرین...

دبیر جشنواره “قلم زرین” معرفی شد

۹ بهمن ۱۴۰۲
  دبیر بیست و دومین دورۀ جشنواره قلم زرین معرفی شد. با تصویب هیأت مدیره انجمن قلم ایران ، «جواد کامور بخشایش» دبیر بیست...

بیانیه انجمن قلم ایران در محکومیت حادثه تروریستی کرمان

۱۷ دی ۱۴۰۲
————– 🔻 بیانیه انجمن قلم ایران در محکومیت حادثه تروریستی کرمان ————- به نام منتقم خون شهیدان «جنایتکاران سنگدل از هم اکنون آماج قطعی...

فراخوان سومین جشنواره ادبی فلسطین

۸ آذر ۱۴۰۲
  بسم الله الرحمن الرحیم —————- فراخوان سومین جشنواره ادبی فلسطین —————- مقام معظم رهبری: ما یقین داریم با ادامۀ مبارزات مردم مسلمان فلسطین...

بیانیه انجمن قلم ایران در حمایت از عملیات «طوفان الاقصی»

۱۷ مهر ۱۴۰۲
  بسم الله قاصم الجبارین «ما یقین داریم با ادامه‌ی مبارزات مردم مسلمان فلسطین و حمایت جهان اسلام، فلسطین به فضل الهی آزاد می‌شود...

جلسه مجمع عمومی سالیانه ۱۴۰۲

۱۳ مهر ۱۴۰۲
باسلام؛ به اطلاع می‌رساند: مجمع عمومی عادی(سالیانه) انجمن قلم ایران روز یکشنبه مورخ  ۲۳/۰۷/۱۴۰۲  از ساعت ۱۵ الی ۱۷ در محل سالن انجمن قلم...

اسامی برگزیدگان بیست و یکمین جایزه قلم زرین معرفی شدند

۲۰ تیر ۱۴۰۲
  اسامی برگزیدگان و شایسته تقدیر بیست و یکمین جایزه قلم زرین معرفی شدند: بخش نقد و پژوهش ادبی: شایسته تقدیر: گونه شناسی نثر...

بیانیه دبیر بیست یکمین جشنواره قلم زرین

۲۰ تیر ۱۴۰۲
  «به نام خداوند لوح و قلم» ن و القلم و مایسطرون سوگند به قلم و آنچه می‌نویسند سوره مبارک قلم آیه نخست بیانیه...