بکرستان

 “بکرستان”

بکرستان” دربرگیرنده ۱۶ داستان کوتاه به اسامی ذیل است.
ماهی بزرگ، شهرت یا گمنامی، دو پسر، بچه مرده، بکرستان، آن زن، شیشه عمر، شکار، فرشته مهربون، اسلحه، کارت فراموش شده، دانه ترس، میراث زنان، وقتی شیطان مرد، آنان نمی خواستند.

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

به خودم جرأت دادم. کمی جلوتر رفتم. وقتی سایه‌ها را پشت سر گذاشتم، به سر در بزرگی رسیدم که بالای آن تابلویی نورانی نصب شده بود و با رنگی براق و طلایی نوشته شده بود؛ «بکرستان.»

حس خوبی داشتم. دیگر نمی‌ترسیدم. وارد آنجا شدم. همه جا روشن و نورانی بود. در کمال تعجب تمامی دانشمندان، مخترعان، هنرمندان، نویسندگان و … را دیدم که سخت مشغول جست و جو بودند؛ چه آنها که مدتها قبل مرده بودند چه آنهایی که در حال حاضر زنده بودند و حتی کسانی که هنوز متولد نشده بودند.

کم کم متوجه شدم که در بکرستان. گذشته، حال و آینده مفهومی ندارد و فقط یک زمان در آنجا حاکم است.